نویسنده : آدسیز

مشکل ما ترکمن ها  چیست؟

 

اخیرا مطلبی تحت عنوان استاندار ضد ترکمن گلستان نوشتم که مورد انتقاد سو آبان قرار گرفته و این برادرمان نکاتی را طرح کردند که بنظر می آید که ایشان گویا بهتر از هر "گلستانی" دیگر اطلاع دارد. در رابطه با فرماندار بندر ترکمن آقای غرراوی همه مردم ترکممنصحرا از فعالیت های ایشان اطلاع دارند. هیچ ترکمنی تا بحال اینقدر مورد حمایت جمهوری اسلامی قرار نگرفته و تا معاونت وزیر و مشاورت مقامات مهم مملکی ارتقا نیافته و مردم می دانند که وی جز منافع شخصی و اطرفیان خود فکری ندارد. برای مثال وقتی جناب محسن رضائی به گنبد آمد و کاندیداتوری ریاست جمهوری او سر زبان ها بود، در کارخانه پنبه گنبد که روحانیون ترکمن هم جمع شده بودند حتی یکی از برادران فارس از ظلم و ستم در منطقه زبان گشود و بویژه از اجحافات اقتصادی در استان سخن گفت و با دلایل قاطع و قانع کننده طرح کرد که خط راه آهن بندر ترکمن به گنبد ادامه یابد و جناب آقای غرراوی با خود شیرینی تمام اعلام می کند که : "سردار صرفه اقتصادی ندارد." با این خود شیرینی ها جناب غرراوی همیشه سوار مرکب قدرت بود.

در رابطه با پاسخ سوآبان به 5 نکته کوتاه اشاره می کنم و قصد اینجانب از طرح این مسئله دفاع یا رد این مقام در این اداره یا آن اداره نیست. مشکل ما ترکمن ها با برخورد با این یا آن مقام حل نمی شود. در اصل بنده اعتقادی هم به این مسئله ندارم که آقای مهیمنی استاندار گلستان توان حل مسائل و مشکلات ما ترکمن ها را داشته باشد. البته برای من به عنوان یک شهروند ایرانی فرقی نمی کند که یک برادر فارس باشد و یا یک ترکمن. مگر مثالی که در بالا ذکر کردم خود گویای این امر نیست؟ مگر آقای غرراوی ترکمن، کدام مشکل ما را حل کرده است. پس قضیه مهمتر از این قضایاست.

مشکل ما ترکمن ها و دیگر اقوام ساکن کشور در جایگزینی این یا آن استاندار حل نمی شود. ما ترکمن ها باید یک استان به اسم ترکمنصحرا داشته باشیم. بر اساس جمعیت ترکمن ها همانطورکه خودتان هم اطلاع دارید بایستی 7 نماینده در همین مجلس داشته باشیم. شما هم حتما تائید می کنید که بر اساس جمعیت استان و ترکیب جمعیتی استان این 7 نماینده باید از میان ترکمن ها انتخاب شوند. اصل قضیه در اینجاست که این مجلس مشکل گشای مسائل اقوام در کشورمان نمی باشد.

تجربه چندین دوره از شرکت فعّال در انتخابات مجلس  نشان داد که سرنوشت ترکمنها را نمی توان از این راه تغییر داد . مشکل اساسی ملت ترکمن این است که نه تنها حق انتخاب آزاد را ندارد، بلکه به عنوان یک ملت در قانون اساسی به رسمیّت شناخته نمی شوند، یعنی در قانون اساسی برای مثال به صراحت تاکید می شود که یک رئیس جمهور باید دارای مذهب شیعه باشد و این بدین معنی است که از تمامی ترکمنها قانوناً این حق سلب می شود، در صورتیکه حق انتخاب شدن و انتخاب کردن از حقوق ابتدایی یک شهروند می باشد.  و یا قانون اساسی جمهوری اسلامی تمام قدرت سیاسی کشور را از آن ولایت فقیه می داند و حالا چه کسی می تواند ولایت فقیه شود ؟

1-     نخست ولی فقیه باید مرد باشد، یعنی نصف جمعیت ایران که زن می باشد چنین حقّی را ندارند.

2-     مسلمان و باید دارای مذهب شیعه باشند. یعنی ترکمنها چه مرد و چه زن قانوناً در ایران از چنین حقی برخوردار نیستند.

و حتی از این شرا یط  نیز فراتر رفته مسلمان شیعه مذهب را نیز به سادگی نمی پذیرند، یعنی مسلمان شیعه مذهب چهار امامی یا شش امامی و هفت امامی را اساساً رد می کنند.

3-     پذیرش مسلمان شیعه دوازده امامی نیز دشوار است یعنی باید فرد مذکور روحانی و به اشتهاد رسیده باشد .

با چنین شرائطی ترکمنها چگونه به پای صندوقهای رأی رفته و می خواهند در قانونگذاری کشور سهیم باشند . آری وقتی قانوناً انسان درجه 2 محسوب می شویم ، چگونه می توان امید داشت که بوسیله چنین انتخاباتی تغییری در وضع ما ایجاد شود. سیاست مداران جمهوری اسلامی با تقسیمات کشوری که در پیش گرفته اند قصد دارند حتی نامی از ترکمنها در لیست انتخاباتی مجلس نباشد، ظلم و ستمی را که در طول حکومت جمهوری اسلامی به ملت ترکمن رفته، شاید ترکمنها در هیچ ادواری به خود ندیده اند. به نظر من راه اساسی این است که ترکمنها در قانون اساسی به عنوان یک ملت به رسمیت شناخته شوند و در تصمیم گیری قدرت سیاسی کشور سهیم باشند و این امر با حاکم بودن جمهوری اسلامی میسر نحواهد بود. البته پاسخ پرداختن به مسائلی که شما آقای سوآبان در نامه تان طرح کردید نیازمند این توضیح بود. حال می پردازم به جزئیات مواردی که در فوق ذکر شد.            

شما نوشته اید: "هرکس می داند که اگر با نامگذاری شهر، اهالی آن شهر مخالف باشند، مردم مخالفت خود را و یا خواسته ها یشان را طرح و دنبال کنند" یعنی چون مردم مخالفت نکردند نامگذاری سیمین شهر برحق بوده و آقای مهیمنی مقصّر نمی باشند؟                                                                                                                                                                      

 در ادامه شما نوشتید که "نماینده بندر ترکمن طرفدار سر سخت استاندار است و مردم آن منطقه می توانستند از ایشان سوال کنند." چون مردم سوال نکردند ، نام سیمین شهر یک نام تحمیلی نیست ؟

  در رابطه با روحانیّت که چرا اعتراض نکردند ؟ "و اگر استاندار ضد ترکمن باشد ، چرا وقتی از آن  منطقه بازدید کردند اعتراض نکردند ؟" حال چون روحانیّت و مردم اعتراض نکردند دلیل بر تائید ایشان است؟

چرا مردم اومچالی و کتوک در قبال امتیاز و ویژگی هایی که در مقاله ذکر شده ، حاضر به معامله و قبول اسم سیمین شهر شدند؟

شما در پایان ادعا کردید "این مردم هستند که معامله را سر دادند نه آقای مهیمنی" و من خود جزوی از مردم هستم که اعتراض می کنم و شما خودتان بهتر از هر ترکمن می دانید که ما حتی در خود استان گلستان در ادارات دولتی همیشه مورد فشار و حتی تحقیر قرار می گیریم. در برخی از ادارات گرگان که اکنون بخشی از روشنفکران ترکمن در این شهر و اطراف آن زندگی می کنند بهتر می دانند که بیشتر تحقیر می شوند و با وجود استعداد خوب و تجربه کاری عالی ارتقا شغلی پیدا نمی کنند. آقای سوآبان من با نوشتن این قضیه فقط خواستم گوشه ای از حقایق را بنویسم و مسئله ای هم که طرح کردم مسئله و مشکل عمومی جامعه بود. شما در پایان می نویسید که (من) با این نوشته، در اصل خود مردم را زیر سوال می برم نه استاندار را. آقای سوآبان با دلایلی که شما ارایه میدهید لازم نیست که آقای استاندار زیر  سوال برود . نظر من این مسئله را نباید در جایگزینی یک استاندار محدود کرد، بلکه راهگشائی آن را در استقرار یک نظام دمکراتیک که حقوق برابر برای تمامی اقوم ساکن کشور قائل شود جستجو کرد.