Turkmensahra

  ترکمنصحرا

 ????? ????? ???? ????
??? ??? ????? ????? ????ی ????ی?!


وبلاگ ییگیت یعنی جوان
سه شنبه 17 شهریور سال 1383
 
هنوز هم وقتي ياد اون روزا مي افتم بغض ام مي گيره همه از هزينه 200 ميليوني عملي که هرگز انجام نشد حرف مي زدند همه از نوبت 163امي پيوند کبد در بيمارستان شيراز حرف مي زدند همه مي گفتن بايد کاري کرد ولي انگار همه منتظر بودن تا تموم کنه تا همه شروع کنند به تعريف و تمجيد کردن همه شروع کنند به مرده پرستي مرده دوستي!!که عجب مرد آدم خوبي بود !! خانم نازمحمد زنگ مي زنه خونه ما تا ما رو واسه سالگرد ناز دعوت کنه ياد ناز مي افتم يادشمرده شمرده حرف زدنهاش ياد روز اولي که ديدم اش با زن و دوتا دختراش آمده بودن محله ما واسه خريد خونه اون موقع ما بنگاه املاک داشتيم يادش به خير. چند روزديگه سالگرد درگذشت نازمحمد پقه است اصلا دوست ندارم تکرار مکررات کنم چون حتما زندگي نامه اش جاهاي ديگه مي تونين بخونين ولي ناز اين اواخر خيلي سختي کشيد خيلي حرفا رو نمي شه گفت ولي حيف که رفت آدم فوق العاده اي بود . ياد صفحه اول کتاب اش افتادم که اين جوري آغاز کرده تقديم ((به پدرم که بخشي بود وآوازش را به صحرا داد و رفت)).  


استفاده از مطالب اين سایت با ذکر منبع بلامانع مي باشد