<address align="center"> <font face="Times New Roman" size="5" color="#000080"> <span lang="FA" dir="RTL" style="font-family: Nazanin; font-style: normal; font-weight: 700"> انگاره هاي جامعه شناسانه در آثار مختومقلي</span></font></address> <address align="center"> <span style="font-style: normal"> <font face="Times New Roman" size="5" color="#000080"> <span lang="FA" dir="RTL" style="font-family: Nazanin; font-weight: 700"> سخنسراي توده ها</span></font></span></address>
 Turkmensahra

  ترکمنصحرا

انگاره هاي جامعه شناسانه در آثار مختومقلي
سخنسراي توده ها


عصر شاهان و اميران فئودال در ايران ، بخارا و خيوه و دوران جامعه ي جور و بيداد ، جامعه اي كه در آن پدرسالاري در حال گذار به فئوداليسم است. دگماتيزم در خاستگاه و پژوهشگاه انديشوراني پرآوازه كه بنيادگذار آرزوهاي انساني در شكل هاي فلسفي و اجتماعي و كانون فرهنگ و دانش بود، هنوز درحوزه انديشه عمل مي كرد. دوره خيزش هاي مردمي و ستم پيشه گي روسيه آزمند درنقش ژاندارم آسيا و اروپا و بيمگاه زايش نكبت بار بيدادگري و بيدادگران و بي پاياني آن، عصر تارومار تركمن ها بدست نادرشاه ، تسلط امپراطوري بريتانيا درشرق و نفوذ كمپاني هندشرقي در دولت مركزي دهلي است.

در چنين هولگاهي است كه مختومقلي آفرينگر ادبيات منظوم تركمن به دنيا آمده و رشد مي كند و همسان همباوران پيشرو خويش به فرايند شناخت واقعيت روي مي آورد. آفرينندگي دربيان واقعيت جامعه براي شاعر همسان هر شناخت هنري بايسته تجربه بود و او اين آزمون را از محيط خويش و از زمينه باور فلسفي خويش مي اندوزد. شاعر خود پيكري از جامعه و ناگزير وابسته به آن است و شناخت وي بدون شناخت هستي آن خاستگاه ، تضادمند مي بود. شناخت مختومقلي از جامعه خويش برميراث فرهنگ فيلسوفان پيشرويي مانند، الكندي، ابن باشان، ابن رشد، ابونصرفارابي و ابوعلي سينا استوار است. مختومقلي چراغ دانشي دردل بيداد بود، نه خمودگي را در شعرش راه بود ونه خرافات را. وي كه خود مسلمان است ، با مذهب خان ها ،ُفئودال ها و رياورزان در ستيز است. مذهب شاعر مذهبي براي توده هاي رنج و درخدمت آنان است.مختومقلي بيدادگري و استثمار فئودال ها و تاريك انديشي روحاني نمايان را درآثار خود مانند : « فراخوان »،« پرنده نيك بختي»،« كهن سالان مقدس » و « سرنوشت دهشتناك » محكوم كرده است. ازاين رواست كه اشعار شاعر درميان توده ها ي مردم رنجبر و بخت خفته رخنه مي كند وجايگاه سپسين را پس از قرآن بدست مي آورد.تيره ها و طايفه هاي گوناگون تركمن با وجود ستيزندگي و پاشيدگي بين خود كه خان ها انگيزنده آن بودند، هماره به فرزند سزيده خود مختومقلي مهر مي ورزيد.

شاعر بافراگيري زبان هاي عربي، فارسي وجُغتايي با ادبيات خاور آشنا مي شود و اين آشنايي زايايي انديشه ي شاعر را ژرف تر
مي كند. او به آثار نظامي، سعدي، فردوسي، فضولي، نوايي و نسيمي توجه بي پاياني داشت. سخن مختومقلي همواره بمثابه سخن انسان، جامعه و سخن انديشه ها و سرانجام سخن از فهمش جامعه است. سرشت اجتماعي، گوهر انديشه هاي شاعر و ساختار اجتماعي آثار او بيانگر سخن ازهستي اجتماعي آن زمان و در هستي اجتماعي درك پذير است.چنانچه رويدادها درآن اجتماعي هستند. ازاين رو آثار وي را نمي توان تهي از زيبايي شناسي و جامعه شناختي هنر دانست. اشعار شاعر از كليشه هاي ادبي بيرون و در توضيح مناسبات انسان ها است.
چكامه هاي اين سخنسراي توده، داراي روح پرشگرف و سترگي است كه هيچگاه دربرابر بيداد اميران و خان ها سرخم نكرد.
شاعر درپي عامل بي ستمگر درجامعه است. رهيافت او براي بازيافت انگاره اي نو و جامعه اي نو از خصمي كهن است كه برتاروپود هستي ملتي تنيده است و آنرا مي فرسايد. او به اين خصم كهن اعتراض مي كند و خواستار سرشت اجتماعي نوين از درون همين جهان كهن است. انتقاد او ازجامعه، انتقادي جامعه شناختي است و سخن اجتماعي وي از بودِ اجتماعي اواست.
سخن از گروه اجتماعي اي است كه وي بدان تعلق دارد و در پويه ي تاريخ با كنش ها و واكنش هاي آن زمانه درگير است .
سخن از ايستادگي در برابر بيداد و بيدادگري است. شاعر به اين گزينش تا واپسين خويش وفادار مي ماند.

آثار مختومقلي ازاين رو جامعه شناسانه و استتيك است كه دگرسازي و نوآرايي جامعه را به دست عامل اجتماعي كه خود نيز از آن است، هدف قرار مي دهد. سخن او نفرت از پِلشتي و مهرورزي به زيبايي است. در چكامه هاي شاعر تنوعي شگرف در شكل بازآفريني پندار و آفرينش آن در نگاره هاي گوناگون ديده مي شود. اشعار مختومقلي، اشعاري جانب دار است. برونمايه و درونمايه سروده هاي او پيوندي دوسويه دارند و فراسوي زمان و مكان نيست. نه برونمايه را مطلق مي كند ونه درونمايه را. مكان او زمانمند و محرك او محرك اجتماعي است. وي باچشماني انساني به انسان و پيرامون زندگي او مي نگرد و به درستي كه پيوند عين و ذهن را بيانگر بود. سخنان شاعر توانايي پاسخ هاي دوران خود او است، نه درفراسوي آن ، بلكه آزمون خود او و ديگراني همسان او بوده است. نبوغ هنري و آفرينگر او روشمند و واقع گرايانه است، چونكه بازتاب هنري درستي از واقعيت بيرون است، يعني زندگي و طبيعت و به ويژه پيوند ميان انسان ها را با ساخت ها و تصاوير خاصي مي نگارد.
زباني كه مختومقلي بكار مي گيرد تماما اجتماعي و گوياي آن است كه عاملي بنام توده ها را مخاطب قرارمي دهد. همين عامل سرشتي جامعه شناسانه دارد، زيرا گونه اي زبان واكنش اجتماعي براي طبقه اجتماعي، براي نابهنجاري هاي اجتماعي ، براي گام گذاشتن به تاريخ ، هستي نو و براي ضرورتي نو است. زبان شاعر زبان خود آگاهي است. اين پديده ها را مي توان در شعرهايي مانند :
 « زمانه را نشد » ، « شگفت روزگاري نيامد» ، « اي دنيا » ، « تو نيز بگذري » ، « تو خواهي شد » و. . . كه گوهري اجتماعي دارند، ديد.

مختومقلي شاعرِ اتحاد، آزادگي ، برابري اجتماعي و ميهن دوستي است. او شاعر توده ها بود ، نه شاعر دربار، اميران و خان ها
( مانند : غايبي و معروفي) . شاعر بيدادگري و بيرحمي خان ها و اميران ، چه تركمن و چه غيرتركمن را در شعرهايي بمثل :
« آغازيد » ، « نماند چيزي » ، « صوفيان » ، « زمانه را ز پلشتي دگر شد » ، « دانسته نخواهد شد » و . . . به تصوير كشيده است. بي جهت نيست كه اِ – برتلس  به وي كنيه « جام جمشيد » مي دهد و شاعر را در رده بزرگاني چون پوشكين ، روستاولي، جامي و نوايي قرارمي دهد. مختومقلي به وجود اخلاق طبقاتي درجامعه پي برده است . اگرچه به فلسفه تضاد طبقاتي درجامعه نرسيده بود، اما به اين جامعه اعتراض مي كند و درستيز با آن است. در آثار شاعر حس ميهن دوستي و خوش بيني تاريخي را مي توان ديد.
فرهنگ و مدنيت ايران نيز بر مختومقلي تاثير خود را گذاشته بود. پيشتر اين فرهنگ به نوبه خود روي گوگلان هاي اسكان يافته از طريق استرآباد و اترك نفوذ كرده است. فراگيري زبان هاي عربي و فارسي راه ِ دستيابي به ادبيات ، هنر و علوم خاور  را براي شاعر مي گشايد.
پاولو موچان ، شاعر اوكرايني آثار ِ مختومقلي را داراي مفاهيم و فرايافت هاي فلسفي عميق مي داند. وي در عبارت « باران بباران ، اي سلطان من » نوعي خلاقيت جهان گرايي در انديشه شاعر مي بيند. « ندانستن » شاعر يا پي نبردن شاعر به رموز هستي را با « ندانستن » سقراط يكي مي داند. براي شناساندن مختومقلي به جامعه ادبي آن زمان غرب، براي نخستين بار در سال 1842 ، آلكساندر خودزكو- بورتكُن، شاعر و خاورشناس ، اشعار مختومقلي را درغرب به چاپ مي رساند. درآن دوران سه شعر مختومقلي نيز دريكي از روزنامه هاي لندن با تفسيري از مختومقلي بمثابه سراينده اين سه شعر به چاپ مي رسد. بدين گونه آلكساندر خودزكو سهم خود را براي شناساندن مختومقلي به جامعه ادبي آن زمان در غرب ادا مي كند.
                                                                                                                                                             نويسنده : رحيم كاكايي


استفاده از مطالب اين سایت با ذکر منبع بلامانع مي باشد